«سقوط کاخ سفید»؛ سوژهای نخنما در هالیوود و اصرار بر ایرانهراسی
گروه هنر: فیلم سینمایی «سقوط کاخ سفید» فیلمی دیگر از آثار ایران ستیزانه هالیوود است که هر ساله در دستور کار دارد.

«سقوط کاخ سفید» پس از «المپیوس سقوط نمی کند» دومین فیلمی است که محور و موضوعش حمله به کاخ سفید است. در این تریلر هیجانآور که کارگردانی آن برعهده «رولند امریش» است این داستان روایت میشود: جان کیل مامور حفاظت از کنگره آمریکا که با درخواست او برای پیوستن به سازمان اطلاعات و امنیت مخالفت شده است، همراه دخترش در یک تور به کاخ سفید شرکت میکند، اما همزمان یک گروه شبهنظامی مسلح کاخ سفید را تحت کنترل و جیمز سایر رئیس جمهور آمریکا را به گروگان میگیرد. در شرایطی که هرج و مرج کشور را فرا گرفته، کیل باید رئیس جمهور، دخترش و کشور را نجات بدهد.
از خلاصه داستان این فیلم به خوبی مشخص است که بار دیگر شاهد قهرمانپروری آمریکایی به سبک فیلمهای «رامبو» خواهیم بود. در این فیلم دیگر بار رئیس جمهور امریکا فردی است که دغدغه بشریت دارد و این مخالفان هستند که دائما در پی تجاوز به حقوق انسانها هستند، البته برای اینکه در کارشان شعارزدگی وجود نداشته باشد هم سیاستهایی اندیشیدهاند. از آن جمله اینکه، ضد قهرمانان این فیلم آمریکاییها هستند که از دولت خود ناامید شدهاند. این بهرهگیری شاید در ابتدا فریبنده باشد، اما اگر با دقت فیلم را نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که در بخشهایی از فیلم، ضد قهرمانها افرادی وطنپرست هستند که دغدغه کشورشان را دارند.
این فیلم همچون دیگر کارهای «امریش» سه شاخصه بارز دارد؛ شروع هیجان آور، محتوای کسلکننده و پایان خوب. این سه ویژگی را میتوان در دیگر کارهای این فیلمساز همچون؛ «2012»، «10000 قبل از میلاد»، «وطن پرست» و ... مشاهده کرد. البته این فیلم در مقایسه با برخی کارهای قبلی فیلمساز از کیفیت بالاتری بهره برده است، اما در همین ژانر وقتی آن را با «المپیوس سقوط نمیکند» مقایسه میکنیم متوجه شلختگی و کم مایه بودن فیلم میشویم. هر چند بازی «چنینگ تاتم» و «جیمی فاکس» تا حدودی ضعفهای موجود در فیلم را پوشانده است.
نکته بعد درباره این فیلم سینمایی، ویژگی دهه هشتادی کار است به ویژه در صحنههای انفجار و زدوخوردها به خوبی میتوان متوجه مشابهت این کار با «جان سخت» شد. در این کار نیز قهرمان فیلم در تمامی بخشهای فیلم با آسیب مواجه میشود، اما همچون دیگر قهرمانان آمریکایی بر مشکلاتش فائق میآید و آسایش را به مردم امریکا هدیه میدهد، حتی در راه رسیدن به این خواسته دختر کوچک وی نیز او را همراهی میکند. در این میان فیلم آخر امریش کاری صرفا ضعیف نیست، اما از بدشانسی فیلمساز، فیلم بعد از کار خوش ساختی چون «الپیوس سقوط نمیکند» اکران شد و همین عامل هم سبب درشتتر شدن ضعفهای فیلم شد.
جدا از توضیحات ارائه شده، هدف از نگارش این مطلب نقد صرف درباره کیفیت فنی فیلم نیست، بلکه منظور سیاستگذاریهایی است که پیرامون آن لحاظ شده است. در این فیلم هم همانند دیگر کارهای هالیوودی ایران یک تهدید برای جهان محسوب شده که رئیس جمهور آمریکا سعی دارد آن را مهار کند. این رویکرد در عالم واقع یکی از دروغهای روشن است، چون تاریخ یک قرن 70 ساله کشورمان نشان داده که آمریکا تا چه حد به ایران اسلامی صدمه وارد کرده است.
نکته جالب در این بحث، ضعیف انگاشتن دشمنان امریکاست. بدین معنا که آنها قادرند هر لحظه که اراده کنند دشمنان خود را از بین ببرند و اگر میبینیم که دست به چنین کاری نمیزنند بابت انسان دوستی آنهاست! برای روشنتر شدن مطلب مثالی از فیلم میزنم در صحنهای از فیلم ضد قهرمان فیلم در حال تایپ اسم شهرهایی است که قرار است به واسطه حمله موشکی امریکا نابود شود. در این میان نام یک یک شهرهای بزرگ ایران برده میشود تا با فشار یک دکمه نابود شوند. تصوری ابلهانه و بچهگانه که تنها برای فریب کودکان و نوجوانان استفاده میشود.
در ادامه این مطلب باید به این نکته هم توجه کرد که ایرانستیزی هالیوود هر از گاهی شکلی متفاوت به خود میگیرد، چون در کارهایی چون «سنگسار ثریا» اعتقادات مردم ایران مورد هجمه قرار میگیرد و در فیلمی چون «آرگو» نیز واقعیتهای تاریخی دستخوش تحریف میشود. در این حوزه نیز «سقوط کاخ سفید» به عنوان آخرین اثر تولید شده، قدرت ایران اسلامی مورد هدف قرار داده است. این دروغ پردازیها در شرایطی است که آمریکا در عراق و افغانستان زمین گیر شده و هر روز بخشی از مردم آمریکا و جهان نسبت به این اشغالگری اعتراض میکنند.
قهرمان پروری ویژگی آثار هالیوود
بعد از بحثهای مطرح شده باید به خصوصیت کارگردان فیلم که یک آلمانی یهودی است اشاره کرد. این فیلمساز که همیشه سعی دارد به نوعی قهرمانپردازی افراطی از غربیان داشته باشد، در این میان گرایشات صهیونیستی وی بارها در کارهایش نسبت به دشمنان رژیم صهیونیستی نشان داده شده است. این گرایش وی نیز تنها احساسی درونی نیست، بلکه ویژگی هدایت شدهای است که سعی شده به دیگران هم منتقل شود. در کلامی دیگر اگر روشنتر بخواهم منظور خود را بیان کنم باید بگویم که این دسته فیلمسازان تربیت شده فرهنگ صهیونیستها هستند تا بتواند منادی خواستههای آنها باشند.
در پایان این مطلب هم باید به یک نکته اشاره کرد که سه دهه پیش فیلمی به اسم «بدون دخترم هرگز» ساخته شد. دراین فیلم به ملت ایران توهینهای آشکاری شد. از آن زمان به بعد هر ساله فیلمهایی با محوریت ایران ستیزی تولید شد که مسلما «سقوط کاخ سفید» آخرین آن نخواهد بود، اما آیا ما توانستیم در این سه دهه کاری تولید کنیم که نشانگر هویت واقعی امریکا باشیم؟ مسلما جواب منفی است، پس تا زمانی که سینمای ما محدود به کارهای عشقی و اجتماعی است نباید توقع کارهایی ماندگار را در این حوزه داشته باشیم!!!
- ۹۲/۰۸/۱۸